شباهنگ

برای صلح عدالت و آزادی

شباهنگ

برای صلح عدالت و آزادی

بزرگداشت مولانا

 

مولانا گویا شاعری بوده است اهل بلخ که امروز جزو کشور افغانستان است، نام و لقبش جلال الدین محمد است که نام و لقبی عربی است. در کودکی به همراه پدرش از بلخ به ترکیه مهاجرت کرد و در شهری که قونیه نام دارد، سکنا گزید. میگویند در جریان مهاجرت به قونیه، ناچاراً در حدث سن که تمیز خوب و زشت کاری دشوار بود و اختیار نیک و بد او در دست والد گرامی اش، مجبور به عبور از چند شهر ایران شد. در قونیه با اینکه مردمانش ترک زبان بودند، بدلیل غلبه فرهنگ فارسی، از سر اجبار به فارسی سخن میگفت و شعرهایش را نیز به همین زبان میسرود. بعضی مسایل از حیطه اختیار آدمی بیرون است و مولانا در این قضیه، بدون آنکه تقصیری داشته باشد، تحت تأثیر فرهنگ غالب زمانه، شاعری فارسی زبان از کار در آمد. دو نسل بعدتر که فرزندانش با محیط زندگی خود خو کردند، این خوی بد را از سر وا کردند و از عهده برآوردن حوایج زندگی با لفظ ترکی برآمدند. اما به جهت اتفاقی که افتاده بود، طوعاً او کرهاً اشعارش را به زبان فارسی ترنم میکردند.

...

800 سال بعد، مردمان ترکیه هرچه گشتند که آدم حسابی اهل فکر و فرهنگی پیدا کنند، جز همین مولانایی که اصل و منشأش صد درصد بلاشبهه ترک بود، اما اجباراً به زبان فارسی شعر میگفت، پیدا نکردند. بنابراین، دست بکار شدند و اشعارش را نخست از فارسی به ترکی برگرداندند و سپس از ترکی به سایر زبانهای زنده و مرده دنیا ترجمه کردند و حتی شهردار قونیه اعلام کرده است که تصمیم دارد شعرهای مولانا را به زبان فارسی نیز ترجمه کنند تا مردم ایران هم که روزی بر حسب اتفاق یا اجبار مولانا از کشورشان عبور کرده است، به درک معانی و مفاهیم بلند اشعار او نایل آیند و محروم از دار دنیا نروند.

...

شاید در ترکیه ازین دست مفاخر یکی دو تن باشند، اما بحمدالله ایران ما ازین مفاخر در همه ازمنه – بویژه دوران حالیه – فراوان دارد که همه از جهت بزرگی، مولانا در چشمشان جلوه ای ولو اندک هم ندارد. در چنین حال و هوایی، چه فرقی میکند که مولانا ترک باشد یا تاجیک، عرب باشد یا عجم، اهل بلخ باشد یا قونیه. ما همین که من باب انسان دوستی کلیاتش را چاپ کرده ایم، بس است. چکار به خیر و شر این قضایا داریم؟ بگذارید ترکها بروند و با مولانا پز بدهند. بگذارید زن نخست وزیر ترکیه ترجمه انگلیسی اشعارش را به زن رییس جمهور آمریکا هدیه کند. ما ازین قضایا، نگران نیستیم. ما بحمدالله رییس جمهوری داریم (کثّر الله امثاله) که برای حل همه مسایل جهانی برنامه دارد و در مدینه نیویورک یک تنه در برابر 70 نفر از بزرگان فکری آمریکا اعلام مواضع مینماید و بر اثر مساعی او بر همگان مدلّل میگردد که مبانی ما با مبانی آنها چقدر متفاوت است.

...

یک ضرب المثل معروف میگوید: آدم را برق بگیرد، ولی جَوّ نگیرد! انصاف را، این مولانایی که شرحش گذشت، چه ربطی بما دارد که شورای شهر تهران برای بزرگداشتش طرح دوفوریتی گذرانده است؟ بگذارید این قرتی بازیها را همان ترکها در بیاورند. ما همین که یک خیابان مهم تهران را به اسم مولوی گذاشته ایم، کلی هم بر سر نوه نتیجه های ترک زبان مولانا منت گذاشته ایم. البته همین یک کار را هم دست اندرکاران آن رژیم منحوس کرده اند. وگرنه اگر به ما بود، محال بود که اسم خیابانهایمان را حرام همچنین آدمهایی بکنیم. حالا، آبی است ریخته، و تسبیحی است گسیخته! چه چاره! این هم روی همه آن میراثهای مصیبت بار دوران پهلویها! اگر آن رژیم منحط و منحرف باقی بود، زبانم لال پای رقص و آواز را نیز به اسم سماع به وسط میکشید و چه مایه مفسده موزون که توسط دختران هُلوی زیباروی نیمه عریان از خدا بیخبر ایجاد میشد، خدا میداند!

...

البته در این فقره، دولت عدالت محور نقشی و بلکه تقصیری ندارد. یک عده آدم بجا مانده از دوران سیاه دوم خرداد که به دوران اصلاحات معروف است، در شورای شهر تهران نفوذ کرده اند، و از طریق بزرگداشت آدمهای معلوم الحالی مثل مولانا که اشعار رکیکی مثل خاتون و کدو و این قبیل مثنویات قبیح و موهن دارد، میخواهند پروژه براندازی نرم را پیش ببرند. مطبوعات از خود بیگانه ای که هنوز چمدانهای دلار سازمان جاسوسی آمریکا توی دفاتر مدیران مسئولشان (کسّر الله اعناقهم اجمعین) به همه این نظام دهن کجی میکند ، میآیند و در بوق و کرنا میکنند که سال مولانا! چه سالی، چه کشکی، چه پشمی؟ اگر بزرگداشت گرفتن برای مولانا، فعلی مستحسن به شمار میآمد، وزارت ارشاد ما عقلش بیشتر از وزارت معارف دولت ترکیه به این مسایل میرسید که برای مولانا بزرگداشت بگیرد. لابد حکمتی هست که ما وارد این جور بازیهای مشکوک نمیشویم که معلوم هم نیست کدام صهیونیست بی پدر و مادر پرده گردان آن است.

...

باز هم خدا را شاکریم که شورای شهر تهران این قدر عقلش رسیده است، که پول این ملت نجیب را صرف برگزاری همایش و کنفرانس و سمپوزیوم و این قبیل اعمال حرام نکند. بلکه تصمیم گرفته است که برای تکریم مولانا، خیابان مولوی را بازسازی کند. چه معنا دارد برپا کردن سمینارهایی که جز بریز و بپاش و اسراف و تبذیر و سایر منکرات و مستقبحات چیزی از توی آنها در نمیآید؟ حالا بازسازی خیابان مولوی نفعش عام است و از قبل آن، ملت شریف و خداجوی تهران هم منتفع میگردند. بررسی اشعار و افکار مولانا، از آن حرفهای بیربطی است که بدرد هیچ مخلوقی که عقلش در بدن سالم است، نمیخورد و همان بهتر که غربیها پولهای حرامشان را صرف همین افعال قبیحه نامربوط کنند. یک بابایی 800 سال پیش معلوم نیست تحت چه عواملی بسرش زده است که شعر بگوید که تازه از الفاظ نامناسب برای قشر جوان هم مشحون است. ما بیاییم این قبیل شعرها را نشر بدهیم که چه بشود؟ خود این کار از مصادیق بارز تشویش اذهان عمومی و افساد و نشر منکرات است و بر مدعی العموم فرض است که جلوی این کارها را که بحمدالله در کشور ما جایگاهی هم ندارد، بگیرد. از این بدتر، افکار پلید آن آدمهایی است که میخواهند این قبیل ترهات را ترجمه و بازسازی و بازسرایی هم بکنند. همین بازسازی خیابان مولوی هم خودش، یک نوع ولخرجی است. ما اگر زورمان رسید، در شورای بعدی اولین کاری که میکنیم، تغییر اسم خیابان «مولوی» است به خیابان «علامه». انشاءالله تعالی، و من الله توفیق!

نقل از: http://ebnemahmood.blogfa.com/post-352.aspx

 

نظرات 1 + ارسال نظر
شیخ خرقان سه‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:39 ق.ظ http://kharaghani.blogfa.com

الهی خلق شکر نعمت های تو کنند و من شکر تو را
نعمت بودن توست...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد