شباهنگ

برای صلح عدالت و آزادی

شباهنگ

برای صلح عدالت و آزادی

سهراب سپهری و شعر او

در شبی تاریک
که صدایی با صدایی در نمی آمیخت
و کسی کس را نمی دید از ره نزدیک
یک نفر از صخره های کوه بالا رفت
 و به ناخنهای خون آلود
روی سنگی کند نقشی را و از آن پس ندیدش هیچ کس دیگر
شسته باران رنگ خونی را ...  
نقش


بهانه این نوشتار سالگرد تولد سهراب سپهری است .گرچه این ایراد به سهراب وارد است که شعر او شعری حماسی و اجتماعی نیست . و انتظار می رفت او به رویدادهای اجتماع خود حساس باشد و واکنش نشان دهد چرا که در دوره حساس و پر تلاطم  ملی شدن نفت و پس از ان کودتای 28 مرداد بسیاری کتابهایش را منتشر کرده است   و  این انتظار می رفته که او اجتماع خود و رویداد های ان را در شعر خود به تصویر بیاورد (مانند  در قیر شب ). با این وجود بگونه ای شعر سروده که می توان وی را صاحب سبکی خاص قلمداد کرد.

سال شمار زندگی سهراب سپهری این است :
۱۵ مهرماه ۱۳۰۷ در کاشان به دنیا آمد .
 سفر به انگلستان در سال ۱۳۵۸برای درمان سرطان خون و بازگشت به ایران در اسفند همان سال و سرانجام شب اول اردیبهشت ۱۳۵۹مرگ در بیمارستان پارس تهران و روز بعد دفن در صحن امامزاده سلطان علی در دهکده مشهد اردهال کاشان.این طول زندگی اوست اما عرض آن:
زبان سپهری زبانی است شاعرانه و خاص خود او . سپهری همه چیز را از دریچه شعر و هنر می بیند و تمام اشیا برای او روح و جان دارند ،برای سپهری تمام ذرات عالم می توانند دارای معنویت ، روح ، عاطفه و احساس باشند.
آثار او بیشتر متاثر از مکتب عرفان ایرانی ( شاخه مکتب مشایخ خراسان ) که متکی بر عشق ، جنبش و شادی است میباشد و باید گفت که مکتب خراسان در عرفان آمیزه ای از افکار بو دایی و چینی و آیین های کهن ایرانی  و اسلام است ، که در آثار اصلیسهراب سپهری یعنی " صدای پای آب ، مسافر و حجم سبز " به خوبی این نزدیکی را می توان دید.
در منظومه صدای پای آب این صدای خود سهراب است و او در حقیقت خودش را وصف می کند.در سروده های او تاثیر پذیری سهراب را از عرفان شرق (مکتب خراسان ) و فلسفه هند می توان دید.او پیرو این دیدگاه است که اشیا و وقایع را باید بدون پیش داوری و رسوبات ذهنی نگاه کرد  ، چشمها را باید شست و جور دیگر باید نگاه کرد و اگر این گونه نگاه کنیم زیبایی اشیا را میبینیم  و حزن و اندوهی که تا ابد تکرار می شود این است که میان ما و آنچه می بینیم  پیش داوری قبلی ما قرار دارد .
بسیاری ، سروده های سهراب سپهری را رمزآلود ( سمبلیک ) میدانند ، سپهری
دوست را برای فروغ فرخزاد سروده است . شعرنشانی  سپهری به واسطه رمز و رازی که در آن است یکی از مشهور ترین سروده های اوست. در این سروده مفهوم دوست همان خداوند است که در اشعار عرفانی آمده است ،نشانی هم نشانی همین دوست است .دکتر شمیسا در باره شعر نشانی معتقد است که این سروده اشاره به منازل هفتگانه ( طلب ، عشق ،معرفت ، استغنا ، توحید ، حیرت ، فقر و غنا )  در عرفان ایرانی دارد که بعد از طی این مراحل میتوان به شناخت رسید . در این شعر سپهری هم درخت سپیدار ، کوچه باغ ، گل تنهایی ، فواره اساطیر و ترس شفاف ، صمیمیت سیال فضا ، کودک روی کاج ، و لانه نور را شاید بتوان با مراحل هفتگانه یاد شده معادل سازی کرد.در سپیده دمی سواری از رهگذری نشانی خانه دوست را می گیرد و رهگذر به او نشانی باغی را می دهد که اگر به آنجا برسد میتواند نشانی دوست را از او بپرسد در حقیقت سفر از خود به خود را مطرح میکند که باید به فطرت و درون خود ( کودک ) رجوع کرد.......
سپری شعر های زیبای زیادی دارد اما اگر من بخواهم یکی را انتخاب کنم سروده 
نقش  را از مجموعه مرگ رنگ را بر می گزینم و کاش سهراب این شعر را بعد از سالهای ۱۳۳۲ گفته بود ........

برای اطلاع بیشتر در باره " سهراب سپهری" به این وبلاگ مراجعه کنید .

کتاب الکترونیکی اطاق آبی. شامل سه متن «معلم نقاشی ما»، «اطاق آبی» و «گفت و گو با استاد» :

دانلود کتاب الکترونیکی اطاق آبی
File Foramt: PDF file
File Size: 410 KB


 

نظرات 2 + ارسال نظر
بابای مینا و مینو جمعه 26 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 02:09 ق.ظ http://minaminoo.blogfa.com

رضا جان
سلام ، ممنون که من را تحویل گرفتی و پاسخی نوشتی.
۱-منظورم از کلمه تعصب همنطور که نوشتی هم مثبت است و هم منفی، در هر دو صورت هم ایرادی ندارد و لازم به هیچگونه اصلاحی نیست. همه هم خصیصه ی تعصب را دارند.( اگر تعصب نبود دنیا پر از سیب زمینی میشد!!). به هر حال تو نسبت به آنچه ( اجتماعی- سیاسی - عقیدتی و ...) در فکرت شکل گرفته و به آن اعتقاد داری تعصب داری، وجه مثبت آن این است که عقیده و فکرت را بیان و دفاع میکنی و وجه منفی آن این است که دست از آن بر نمیداری و کمی تا زیادی هم یکدندگی میکنی ( که این هم بالذات مثبت است و مخالف متدولوژی دمدمی مزاج بودن است). به هر حال از نوشته ات دریافتم که هنوز حساس هم هستی و زمانه حساسترت هم کرده است!. من هم وضعی مشابه تو دارم ولی به نوعی دیگر، خیلی هم فکر سیاست را نمی کنم! سیاست راه خودش را میرود و تاریخ را میسازد ( قضاوت خوبی یا بدی اش را هم نمی شود کرد، به هر حال تا نباشد تاریخ شکل نمی گیرد، ما هم تا حدودی در این مسیر سهمی داریم، ولی مسیر اصلی اش را نمی توانیم عوض کنیم). بگذاریم و بگذریم. هدفم از نوشتن آن یادداشت و این یادداشت تجدید بیعتی بود و مطمئن باش آنجا که نسبت به آنچه نوشته ای نقدی داشته باشم برایت منصفانه و شفاف مینویسم/
۲- من به لحاظ مشکلات خطوط تلفن صفحات رامشاهده و سپس بطور offline میبینم. من در سایت خودم کنتور نمی گذارم چون هر چه کمتر اینگونه اطلاعات را داشته باشم بهتر است، اطلاعات بعضی وقتها ذاتا مضر هستند و زمینه ذهنی آدم را خط خطی می کنند. ( این هم یکجور تعصب است که من دارم!)
۳- شعر خوبی از سهراب را انتخاب کردی، آفرین. تاکید تو برای من هم جالبتر و موثر تر ش کرد.
۴- خط آن شعر را هم با نرم افزار رایانه ای نوشتم، ولی هنموز بطور مجدانه ای کلاس میروم و سعی میکنم بهتر از آن خطی که دیدی بنویسم.
جهان یادگار است و ما رفتنی./ قربانت - سعید

سایه چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:56 ب.ظ http://ww.blogsky.com

سلام شعر قشنگی از سپهری انتخاب کردین
موفق باشین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد